خاطرات مشهد
آیین گلم! چند روزی که مشهد بودیم فرصت نکردم برات چیزی بنویسم ولی دیشب به خونه برگشتیم و امروز سعی میکنم همه خاطراتت را تعریف کنم. تو مشهد پسر عموت، پارسا رو که تازه به دنیا اومده بود دیدیم و جمعه شب هم به افتخار تو مامان جون و آقا جون یه مهمونی تو هتل میثاق ( که عروسی مامان و بابا هم اونجا برگزار شد) گرفته بودند و همه فامیل اومدند اونجا و تو رو دیدن و برات کلی هدیه آوردن. عصر روز شنبه با بابا و مامان مهین رفتیم پارک کوهسنگی و بعدا آقا جون و پارسا اینا بهمون ملحق شدن. روز یکشنبه 5 صبح بیدار شدیم و رفتیم حرم امام رضا. چون طرف آقایون خلوت تر بود اول با بابا رفتی سمت ضریح و بعدش چون دلم نیومد با تو نرم داخل، یه بار هم با خودم بردمت اونجا و...